((خود كرده))
شده ايا تونخواهي برود ، دم نزني؟
يا برايش همه عالمو برهم نزني؟
بروي سخت بگيري به خودت ، نه نكند
برود با دگر هم شانه شود ، غم نزني
بعد بادخود بنشيني بزني از سر وهم
پوك به پوك هي نخ سيگار ، ولي كم نزني
شرم از كرده خود كرده ندامت به چه سود؟
سرخود گرم به مستي كني ،نم نم نزني
اه اي باده فروش سر دروازه شهر
بزن اين بار تو بر من كه تو در هم نزني
بروي سخت بگيري كه مبادا برود
لرزشي در تنم انداخت كه در بم نزني
كم كمك از نظرت محو شود ، نتواني
سخت باشد كه به ابروي خودت خم نزني
حالتم حالت دنياي مجازي شده بس
خيره بر صفحه گوشي شدمو ، پم نزني
((بداهه سرايي))
((غزليات فرشيدشريفي))
:: برچسبها:
حافظ ,
شهريار ,
مولانا ,
فرشيدشريفي ,
جامي ,
مولوي ,
كارو ,
سعدي ,
اشعار ,
غزليات ,
شعر ,
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0